باروک_ پست 9

سلام :))

از صبح تا خود الان داشتم طرح می زدم واسه همین پست موند واسه الان. احتمالا هفته های بعد هم شبا پست می ذارم. یه اتودمم مونده که انقدر خسته شدم دیگه بیخیالش شدم. دعا کنین فردا استادمون با چوب نزنتم _واقعا با چوب می زنه:))_

من نمی دونم لب تابم چرا قهر کرده با جهان اطرافش ارتباط برقرار نمی کنه. همه ی فایلای باروک تو لب تابه. کلی بدبختی کشیدم همین چند صفحه رو بتونم پست کنم. از اون طرفم قسمتای مربوط به عروسی رو قبلا نوشته بودم اما نمی دونم کجا سیوش کردم در کل که در این حد وضعم داغونه :))

در مورد اسم باروک پرسیده بودین که چرا این اسمو گذاشتم، باید که بگم که چون صرفا دوره ی باروکو دوست دارم و نقاش مورد علاقه ام مال این دوره س. همین :)) شمام برین کارای کاراواجو رو ببینین عاشقش میشین البته یه دلیل دیگه هم داشت اون موقع که اسم انتخاب می کردم که شاید اصن تو رمان بیانش نکنم.